نویسنده: دکتر کمال پولادی




 

شکل آگاهی در اسطوره

چنین تجارب بزرگ تاریخی بود که شرایط را برای گذر از شکل اسطوره در حیات فرهنگی به شکل اندیشه فلسفی و قالب فکری تازه در تأمل سیاسی فراهم کرد. پیش از پیدایش اندیشه سیاسی به صورت قالب تازه ای که در یونان تکامل یافت شکل آگاهی انسانی اساساً اسطوره ای بود. اسطوره ها که می خواستند رابطه انسان با جهان هستی را تبیین کنند و توضیح دهند در عین حال واجد ایده هایی درباره ی زندگی عمومی مردم از جمله مسایل مربوط به زندگی سیاسی نیز بودند. شکل اسطوره برخلاف روش استدلال منطقی که بعداً رشد یافت شکل روایی و استعاری بود. اسطوره ها مجموعه ای از قصه هایی هستند که با استفاده از بیان تصویری و استفاده از استعاره و تمثیل به تجسّم پدیده های عالم می پردازند. اسطوره با مشخصات زیرا باز شناخته می شود 1- استفاده از شکل قصه، 2- بهره گیری از عنصر تخیل، 3- به کارگیری استعاره و بیان هنری، 4- داشتن مضمون حِکمی. (1) اسطوره ها با استفاده از این عناصر و مضامین درباره رویدادهای بزرگی چون آغاز حیات، پیدایش انسان، زندگی و مرگ و سرنوشت انسان گزارش می دهند.
در دنیای قدیم خواه در یونان یا تمدنهای دیگر اسطوره ها نقش بیانگر آیین و اندیشه ها را داشتند. در تمدنهای مصر، بابل، آشور، ایران و چین جوانه هایی از اندیشه سیاسی در شکل اسطوره ها تبلور پیدا کرده بود. در ایده های سیاسی متبلور در این اسطوره ها شاه محور حیات سیاسی و تفکر سیاسی بود. شاه در مصر به عنوان خدا در بین النهرین به عنوان نماینده خدا، در ایران به عنوان برگزیده خدا و در چین فرزند آسمان شمرده می شد. در این تمدنها که تمدنهای دین سالار نامیده می شوند سیاست جزیی از دین بود. عقیده بر این بود که شاه با چنین منصبی نظم حاکم بر جامعه ی انسانی را با نظم الهی پیوند می زند. در واقع شاه یک میانجی میان عالم بزرگتر یعنی کل کائنات با عالم کوچکتر یعنی مجموعه های انسانی به شمار می آمد. در این تمدنها قانون جایگاه قدسی داشت و ازلی یا ناشی از اراده خداوند شمرده می شد که جای چند و چون در آن نیست. در واقع مردم با پذیرش این قانون مقدس وارد یک قرارداد اطاعت می شدند. در اسطوره ها بین قانون طبیعت و قانون بشری تفاوتی دیده نشده بود.
در اساطیر یونان مبداء هستی در چهره ی خدایانی چون اورانوس، گایا، اروس جستجوی می شد. یونانیان نیز گیتی را وجودی زنده می پنداشتند و بین قلمرو طبیعت و قلمرو انسان فاصله ای قابل نبودند. در اساطیر آنها نیز برای طبیعت و انسان قانون واحدی مشاهده می شد.

دنیای هومر؛ دنیای ارزشهای اشرافی

در ایلیاد و ادیسه دو منظومه بزرگ حماسی، منسوب به هومر، وجوه مختلف زندگیِ مردم یونان در دورانی که هنوز به دنیای دولتشهری و اندیشه دولتشهری وارد نشده بودند، منعکس شده است. هومر مظاهری از زندگی را، که شاید به دورانی اندکی جلوتر از سرودن اثرش مربوط می شود، تصویر کرده است. در این دوران حکومت پدر سالاری جریان داشت. طبقه اشراف به عنوان طبقه حاکم دارای امتیازات ویژه ای بود. پادشاه به شیوه ی پادشاهان تمدنهای باستانی شرق شبانِ مردم شمرده می شود. در منظومه ی ایلیاد حکومت عامه مردم به عنوان امری نابخردانه رد شده است. به این ترتیب اندیشه های ملحوظ در این منظومه های حماسی دفاع از ارزشها و حکومت اشرافی است. چنانکه اشاره شد ارزشهای نظام دولتشهری با این ارزشها در تقابل قرار گرفت.
سست شدن اعتقاد مردم به مرجعیت اساطیر در دولتشهر اسپارت که نظام اشرافی بر آن حاکم بود تا دیرگاهی به کندی پیش رفت. اسپارتی ها معتقد بودند که سرزمین مسنیا را خدای دلفی به شاهان از نسل هرکول بخشیده است. به این ترتیب آنها به حقوق الهی شاهان استناد می کردند. (2) امّا در ایونیا که مردم نظام اشرافی و پدرسالاری را به عقب رانده بودند اعتقاد به مرجعیت اساطیر از قرن هفتم پیش از میلاد سست شده بود. آنها نظام حقوقی را جانشین اعتبار اساطیر کرده بودند.

پی نوشت ها :

1. محمد ضیمیران، گذر از جهان اسطوره به فلسفه، تهران،‌ هرمس، 1379 ص 41.
2. ورنریگر پیشین، ص 153.

منبع: کمال پولادی، تاریخ اندیشه سیاسی در غرب از سقراط تا ماکیاولّی (یونان باستان و سده های میانه)، تهران، نشر مرکز، چاپ اول 1382